حرفهای خودم

سالی که رفت و به گنجینه تاریخ پیوست واسم هم سخت بود هم جالب و هیجان انگیز هم خیلی خسته کننده سال دفن کردن برخی از ارزوها و یادگرفتن امید نبستن به خیالها اینکه یاد بگیرم خیال بافی نکنم  حالا حالاها کار داره ولی خب یکی دوتا خیال باطل بود که برای ه حرفهای خودم...ادامه مطلب

انگار وارد دنیایی جدید شده ام همراه با ادمهایی جدا از زندگی ارام و بی سر و صدایم همیشه به حرفهای دخترکم که درباره دوستان و همکلاسی هاش و همینطور کارها و اخلاقیات نسل جدید میگه گوش میدم همیشه هم شگفت زده میشدم ما نوجوانان دیروز چه دنیای متفاوتی از نوجوانان امروز داشتیم با تمام اینها  فکر نمی کردم خودم روزی وارد این محیط بشم و همراه بشم با دخترها و پسرهای 18و19 ساله ای که انگار در دنیایی دیگر زندگی میکنند همگی غرق در خوشی های ساده زندگی و هنوز جدا از نگرانی ها و سختی های اینده این محیط رو دوست دارم  همراه شدن دانشگاه با کار کمی خسته کننده شده ولی من از این احساس دوباره محصل بودن دارم لذت میبرم حرفهای خودم...ادامه مطلب

واقعا چه روزهایی من امتحان دارم اصلا فکر نمیکردم خودمو تو همچین دردسری بندازم  شب امتحان و استرس امتحان و درس خوندن خیلی سال گذشته بود از اخرین باری که این احساسو تجربه کردم 

حرفهای خودم...

بیا ای آفتاب کم فروغ زمستان بتاب بر این تن تنها 

بیا اینجا قلبی یخ زده در انتظار گرمای زمستانی توست 

اینجا اشکهایی بلورین یخ زده برگونه های کبود در انتظار تابش تو شب را به سر می کنند 

بیا وقلبم را دوباره در گرما بخش 

بیا من همین جا تا به صبح در انتظار طلوعت خواهم ماند 

حرفهای خودم...